loading...
سيماي اسلام
آخرین ارسال های انجمن
بازدید : 195 پنجشنبه 21 شهریور 1392 نظرات (1)

قبل از هرچیز لازم به ذکر است ماجرای مذکور مرتبط به دعای عباس رضی الله عنه است که عمررضی الله عنه به آن توسل نموده بود.

نکته بعد آنکه: حافظ ابن حجر شخصا نگفته که آن شخص بلال بن حارث بوده، بلکه این ادعا را از شخصی بنام "سیف" بنقل از کتاب "الفتوح" ذکر می کند، که سیف به اتفاق همه محدثین فرد ضعیفی است. سیف همان ابن عمر التمیمی و مصنف «الفتوح» و «الرده» می‌باشد که از تعداد زیادی از راویان مجهول نقل اخبار می‌کند.

اما در استناد قبوریون به این حدیث دو اشکال وارد است:

اول: صحت حدیث.

دوم: معنا و مفهوم حدیث.

اول: باید توجه داشت اینکه حافظ ابن حجر یا دیگران از اصطلاح "اسناده صحیح" استفاده کردند، این به معنای صحیح بودن حدیث نیست، زیرا که در علم الحدیث دو اصطلاح "حدیث صحیح" با "اسناده صحیح" متفاوت است.

بازدید : 186 سه شنبه 08 مرداد 1392 نظرات (0)

از آنجاییکه این نوع عملیات مسئله جدیدی در عصر حاضر میباشد، علماء نظرات مختلفی در اینمورد دارند، بعضی از علماء آنرا عملیات خودکشی مینامند، و برخی دیگر آنرا عملیات استشهادی (شهادت طلبانه) مینامند، و برخی دیگر حکم آنرا مشروط به برخی مسائل میداند.

 

شیخ البانی و شیخ ابن عثیمین عملیات استشهادی یا انتحاری را جایز نمی دانند.

پاسخ شیخ ابن عثیمین و شیخ البانی رحمهما الله به سؤالاتی در مورد عملیات انتحاری (استشهادی) در زیر ذکر می شود:

بازدید : 202 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (0)

 

 

 

نشانه ی یکم : دروغ گفتن ( در باور ، گفتار و کردار )

 ﴿وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ ١﴾ [المنافقون: ١]

«خداوند گواهي مي‌دهد كه منافقان در گفتار خود دروغگو هستند».

اولین صفتی که خداوند در سوره منافقون به منافقین نسبت می‌دهد، دروغ گفتن است. یعنی در صحبت کردن چیزهایی را به زبان می‌آورند که خودشان ایمانی و اعتقادی به آن سخنان ندارند و در دل خود میدانند که در حال دروغ و فریبکاری هستند. منافق با دروغگویی حقایق را به نفع خود پنهان میکند. منافق اگر پیمانی با کسی ببندد یا قولی بدهد، در قول و پیمانِ خود دروغگو بوده و پیمان خواهد شکست.  او همچنین در قول خود دغل باز و نیرنگ باز نیز می‌باشد. بنابراین کسی که به زن، فرزند، دوستان و بقیه مردم قولی یا وعده ای بدهد و بدون داشتن عذرِ شرعیِ قابلِ قبول، آن را بجا نیاورد و در قول و وعده خود دروغگو باشد، با این کارِ خود، وارد دایره نفاق خواهد شد و یکی از نشانه‌های نفاق را در خود پرورش میدهد.

در قرآن هر جا از نفاق صحبت می‌فرماید، بلافاصله همراه با این واژه از دروغ هم صحبت می‌کند و برعکس هر جا از دروغ سخن می‌گوید، به همان شکل همراه با آن از نفاق هم سخن می‌گوید.

 

نشانه دوم : شرم کردن از مردم و شرم نکردن از خدا

 

 

 

﴿يَسۡتَخۡفُونَ مِنَ ٱلنَّاسِ وَلَا يَسۡتَخۡفُونَ مِنَ ٱللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمۡ إِذۡ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرۡضَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِمَا يَعۡمَلُونَ مُحِيطًا ١٠٨﴾ [النساء: ١٠٨] 

 

 

«آن‌ها (زشتکاری‌های خود را) از مردم پنهان می‌دارند، اما از الله پنهان نمی‌دارند، و او با ایشان است؛ هنگامی‌که در جلسات شبانه سخنانی را که الله نمی‌پسندد، تدبیر می‌کنند، و الله به آنچه انجام می‌دهند؛ احاطه دارد».

این نشانه بزرگترین و بهترین نشانه است که میتوان به وسیله‌ی آن یک منافق را از ایمانداران واقعی جدا کرد و تشخیص داد. منافقی  که در جلوی چشمِ مردم، مرتکب گناه و معاصی نمی‌شود، اما در تنهایی و خفا به راحتی مرتکب گناه می‌شود و خداوندِ بزرگ را کمترینِ کس هم به حساب نمی‌آورد تا از وی اندک شرمی داشته باشد. منافق خوشایندِ مردم را بیشتر دوست دارد تا خوشنودی خداوند را.

اما مؤمن واقعی، خداوند را همواره ناظر و حاضر می‌بیند و در پنهان و آشکار، خداوند را بر نفس و درون خود شاهد و بینا می‌داند و خوشنودی خداوند را بر رضایت مردم ترجیح می‌دهد.                                                                                                            

نشانه سوم: تنبلی کردن در عبادات

﴿وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ كُسَالَىٰ﴾ [النساء: ١٤٢]

«منافقان هنگامي كه براي نماز برمي‌خيزند، سست و بي‌حال به نماز مي‌ايستند».

منافقین در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم با آن حضرت به نماز می‌ایستادند اما خداوند متعال پیامبر را از اینکه منافقین با تنبلی و ناراحتی به نماز می‌آیند، آگاه نمود. اگر این شرح حال منافقین است، پس وای به حال کسانی که نه با نشاط و نه با تنبلی نماز نمی‌خوانند!؟. 

 

 


بازدید : 348 پنجشنبه 21 دی 1391 نظرات (1)

 

«دین اسلام آخرین پیغام آسمانی است که خداوند آنرا برای همه مردم فرو فرستاده است چه در مشرق و چه در مغرب، برای زن و مرد، قدرتمند و ناتوان، ثروتمند و فقیر، دانا و نادان، سالم و بیمار؛ به همین خاطر خداوند عظیم‌الشأن با لطف و کرم خویش پیغام خود را به گونه‌ای نازل فرموده که فهم آن برای هر کسی میسّر می‌باشد و عمل نمودن به آن سهل و آسان می‌باشد. و نیز همه مردم را در خود جای می‌دهد و هر مکلفی می‌تواند آنرا انجام دهد. دین اسلام در واقع ابتدا رخصت و مجاز بودن است بعد عزم و اراده، آسان‌گیر و طبیعتی ملایم و نرم دارد، یعنی دین اسلام در پی آن است که مشقت و حرج را از مردم بَر دارد».

آسان‌گیری یکی از اهداف این دین به شمار می‌آید و یکی از ویژگی‌های عمومی آن است چه در احکام، عقیده، اخلاق و معاملات و چه در اصول و فروع دین.

پروردگار ما با لطف و مرحمت خویش بندگانش را به اموری که در آن مشقت و ناراحتی زیاد وجود داشته باشد مکلف ننموده و هیچ وقت نخواسته مردم را در تنگنا قرار دهد و دین خود را به منظور مهر و محبت و آسان‌گیری نازل فرموده است.

شریعت خداوند در توحید و یکتاپرستی دارای توحید ابراهیمی می‌باشد و در عمل دارای ویژگی گذشت و چشم‌پوشی است. خداوند در قرآن می‌فرماید:

  يُرِيدُ اللَّـهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ ﴿البقرة: ١٨٥﴾

 یعنی: «الله متعال براى شما آسانى مى‌خواهد و براى شما دشوارى نمى‌خواهد».

و در جایی دیگر می فرماید :

يُرِيدُ اللَّـهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ ۚ وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفًا ﴿النساء : ٢٨ 

یعنی: «خداوند می‌خواهد (با وضع احکام سهل و ساده) کار را بر شما آسان کند و انسان ضعیف آفریده شده است».

و در جایی دیگر می فرماید :

هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ ۚ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ ﴿الحج : ٧٨

یعنی: «خداوند شما را برگزیده است و در دین، کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است(و بلکه تکالیف و وظایفی مقرر

نموده است که با فطرت سالم هماهنگ و با توان انسانی سازگار است.این دین همان آیین پدرتان ابراهیم است. خدا شما را قبلاً

(در کتابهای پیشین) و در (واپسین کتاب) مسلمین نامیده است.

احکام شرع گذشت و آسان‌گیری و دوری جستن از تکالیف سخت و مشقت‌آور را در نفس مسلمان جا می‌گذارد و وابستگی محکمی به رحمت،

بخشش و مغفرت پروردگار پیوند می‌دهد. خداوند در سوره طلاق می‌فرماید: 

 لَا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّـهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا ﴿الطلاق: ٧﴾

یعنی: «الله متعال هیچ کسی را جز بدان اندازه که بدو داده است مکلّف نمی‌سازد خدا بعد از سختی و ناخوشی گشایش و خوشی پیش می‌آورد».

 

یُسر یعنی هر کاری که نفس را به زحمت نیندازد و به جسم انسان فشار وارد ننماید. و عسر یعنی هر عملی که نفس آدمی را به سختی و

زحمت می‌اندازد و به جسم انسان ضرر می‌رساند. پیامبرصلی الله علیه وسلم در حدیثی صحیح چنین می‌فرماید:

«إِنَّ هَذا الدّینَ یُسْرٌ، فَاَوْغِلوُا فیهِ بِرِفْقٍ»[1] یعنی: «همانا این دین بر آسان‌گیری پایه‌ریزی شده است پس با مهربانی و آرام در آن وارد شوید».

 

بازدید : 173 چهارشنبه 21 تیر 1391 نظرات (2)

1- اطاعت از دستور خداوند كه بالاترين سعادت براي بنده در زندگي و معادش است و هيچ چيز براي بنده در دنيا و آخرت سودمند تر از امتثال به اوامر پروردگار متعال نيست و كسي در دنيا و آخرت سعادت مند نمي شود مگر با اطاعت از اوامر او و هيچ كس در دنيا و آخرت بدبخت نخواهد شد مگر با زيرپا گذاشتن اوامر پروردگارش.

2- مانع از رسيدن اثر تير مسومي است كه چه بسا سبب هلاكت قلب مي شود

3-  انس به خداوند و توجه نسبت به او را به ارمغان مي آورد زيرا رها نمودن نگاه، قلب را متفرق و متشتت ساخته و او را از خداوند دور مي كند و هيچ چيزي براي بنده مضرتر از رها نمودن نگاه نيست كه سبب وحشت در ارتباط بنده و پروردگارش مي شود.

4-  قلب را نيرومند و شادمان مي گرداند در حالي كه رها نمودن نگاه سبب ضعف و اندوه آن مي شود.

5-  نور را براي قلب بدست آورده، چنانچه رها نمودن آن، تاريكي را فراچنگ مي آورد و به همين دليل است كه خداوند پس از آيه غض بصر( پايين انداختن نگاه و محافظت از آن) آيه نور را آورده و مي فرمايد: {قُلْ لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ
« به مومنان بگو كه نگاهشان را پايين بياندازند و از شرمگاهشان محافظت نمايند»
سپس بعد از اين آيه مي فرمايد: {اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ{
گويي مثال نورش در قلب بنده مؤمن كه به اوامر خداوند چنگ زده و از نواهيش دوري نموده اينچنين است و هنگامي كه قلب روشن شود سيل خوبيها از هر طرف به سوي آن روي آورده و در مقابل هنگامي كه قلب تاريك و ظلماني شود ابرهاي بلا و شر از هر طرف به سوي او هجوم مي آورند وهر چه كه بخواهي از بدعت و گمراهي و پيروي از هواي نفس و دوري از هدايت و اعراض از اسباب سعادت و اشتغال به اسباب شقاوت، قلب را فرا مي گيرد. و نوري كه در قلب است تمامي اينها را از بين مي برد و آنگاه كه قلب اين نور را از دست بدهد صاحبش همانند كوري شده كه در كوره راههاي تاريكي سرگردان مي شود.


 

بازدید : 199 سه شنبه 20 تیر 1391 نظرات (1)

 

پيشرفت و برتری امت اسلام، به ميزان وجود افراد نيك و شايسته بستگی دارد؛ آنان الگوي ارزش‌هاي والا و اخلاق ستوده هستند و براي برپایی عدل، از بين بردن ناهنجاري‌ها و اصلاح فساد در جامعه، تلاش می‌كنند. اين‌گونه افراد نيك و صالح، همان كساني هستند كه بار امانتي را كه آسمان‌ها و زمين از پذيرفتن آن خودداري كردند، بر دوش گرفته‌‌اند:

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا  )[أحزاب:٧٢]

‏«‏همانا ما، امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه نمودیم؛ ولی از پذیرش آن خودداری کردند و از آن ترسیدند و انسان، آن را پذیرفت. بی‌گمان انسان، ستمکار و نادان است.‏»‏

منظور از امانت، همان ايمان و تكليف شرعي است كه الله ((جل جلاله  آن را به بندگانش سپرده است. پرداختن مال و حقوق بندگان نيز از جمله‌ي آن امانت است و رسولالله صبیان فرمود كه اين امانت، به تدريج برداشته مي‌شود. در زمان حذيفه t اندكي از آن برداشته شد؛ ولی در زمان ما بيشتر و در زمان آينده بيش از اين برداشته خواهد شد. امام مسلم در صحيح خود از حذيفه(رض) چنين نقل مي‌كند كه رسولالله صدو حديث براي ما نقل كرد؛ يكي را در زمان خود ديده‌ام و در انتظار دیدن دومي‌ هستم. رسولالله صفرمود:

‏«‏أَنَّ الْأَمَانَةَ نَزَلَتْ فِي جَذْرِ قُلُوبِ الرِّجَالِ ثُمَّ عَلِمُوا مِنْ الْقُرْآنِ ثُمَّ عَلِمُوا مِنْ السُّنَّةِ وَحَدَّثَنَا عَنْ رَفْعِهَا قَالَ يَنَامُ الرَّجُلُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ الْأَمَانَةُ مِنْ قَلْبِهِ فَيَظَلُّ أَثَرُهَا مِثْلَ أَثَرِ الْوَكْتِ ثُمَّ يَنَامُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ فَيَبْقَى أَثَرُهَا مِثْلَ الْمَجْلِ كَجَمْرٍ دَحْرَجْتَهُ عَلَى رِجْلِكَ فَنَفِطَ فَتَرَاهُ مُنْتَبِرًا وَلَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ  - ثُمَّ أَخَذَ حَصًى فَدَحْرَجَهُ عَلَى رِجْلِهِ - فَيُصْبِحُ النَّاسُ يَتَبَايَعُونَ فَلَا يَكَادُ أَحَدٌ يُؤَدِّي الْأَمَانَةَ فَيُقَالُ إِنَّ فِي بَنِي فُلَانٍ رَجُلًا أَمِينًا وَيُقَالُ لِلرَّجُلِ مَا أَعْقَلَهُ وَمَا أَظْرَفَهُ وَمَا أَجْلَدَهُ وَمَا فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ وَلَقَدْ أَتَى عَلَيَّ زَمَانٌ وَمَا أُبَالِي أَيَّكُمْ بَايَعْتُ لَئِنْ كَانَ مُسْلِمًا رَدَّهُ عَلَيَّ الْإِسْلَامُ وَإِنْ كَانَ نَصْرَانِيًّا رَدَّهُ عَلَيَّ سَاعِيهِ فَأَمَّا الْيَوْمَ فَمَا كُنْتُ أُبَايِعُ إِلَّا فُلَانًا وَفُلَانًا‏»‏   مسلم كتاب الايمان باب رفع الأمانة : (1/126)، شماره: (‏143).‏ 

 

 

 

‏«‏امانت، در دل مردم فرود آمد. سپس مردم قرآن ‌را فرا گرفتند. بعد از آن، سنت را آموختند. سپس رسول‌الله‌ صدرباره‌ی رفتن امانت سخن گفت. فرمود: انسان كمي ‌مي‌خوابد. امانت از دل او برداشته مي‌شود و اين برداشتن اثر کمی ‌بر جای می‌گذارد. سپس دوباره می‌خوابد و مقدار دیگری از امانت برداشته می‌شود. این‌بار اثرش مانند آبله‌اي باقي مي‌ماند. هم‌چون دانه‌اي كه آن را بر روي پايت مي‌غلطاني. مي‌بيني كه برجسته شده است اما داخل آن چيز مفيدي نیست. سپس رسولالله صچند سنگ‌ريزه برداشت و روي پايش غلطاند و فرمود: مردم معامله مي‌كنند و هيچ‌كس امانت را به‌جاي نمي‌آورد. چنين گفته مي‌شود: در فلان طايفه يا محله، فرد اميني وجود دارد. حتي درباره‌ی برخی گفته مي‌شود: چقدر زيرك است؟ چقدر شوخ است؟ چقدر عاقل است؟ همه‌ی اين صفات را دارد، اما به اندازه‌ی يك دانه‌ی ارزن ايمان ندارد.

 حذيفه ( رض) مي‌گويد: روزگاري را گذراندم و توجه نمی‌کردم با چه كسي معامله مي‌كنم. چون مطمئن بودم که طرف حساب من اگر مسلمان است، احکام دين او را وا مي‌دارد كه حق مرا ادا كند و اگر يهودي و نصراني است، حاكم اسلامي ‌مي‌تواند حق مرا از وي بگيرد. ولي امروز با شما جرأت معامله كردن را ندارم؛ مگر با فلاني و فلاني.‏»‏

 


منبع : قیامت صغری و علائم قیامت کبری نوشته دکتر عمر سلیمان اشقر
 

 

بازدید : 183 دوشنبه 19 تیر 1391 نظرات (0)

رسول‌الله -صلى الله عليه وسلم- درباره‌ي ملاقات مسلمان با مسلمان ديگر، مي‌فرمايد:

«إذا لَقِيَ أحَدُکُمْ أخَاهُ فَليُسَلِّمْ»[1].

(هرگاه، يکي از شما برادر مسلماش را ملاقات نمود، به او سلام کند).

سلام کرد، تحيتي است که خدا و رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- براي پيرامون و امتش، انتخاب نموده‌اند. پس براي مسلمان، جايز نيست که تحيت اسلام را با تحيت امت‌هاي ديگر، عوض کند و مثلاً کلماتي مانند: صبح بخير و يا کلماتي ديگر، استفاده نمايد. عمران بن حصين مي‌گويد: ما در زمان جاهليت مي‌گفتيم: خداوند، تو را خوشحال گرداند، صبح خوبي داشته باشي. اما هنگامي که اسلام آمد، از استفاده‌ي آنها نهي شديم[2].

ابن ابي حاتم از مقاتل بن حيان روايت مي‌کند که گفت: مردم در زمان جاهليت مي‌گفتند: صبح بخير. عصر بخير ولي خداوند، اين کلمات را تغيير داد[3].

پس لازم است که مسلمان، ملاقاتش را با برادر مسلمانش با سلام، آغاز کند.

 

بازدید : 460 دوشنبه 19 تیر 1391 نظرات (0)

عبدالله‌بن عمر -رضی الله عنهما- مي‌گويد: مردي از نبي اکرم -صلى الله عليه وسلم- پرسيد: کدام اعمال اسلام، بهتر است؟ آن حضرت -صلى الله عليه وسلم- فرمود:

«تُطعِمُ الطَّعَامَ وَتَقرَأ السَّلامَ عَلَى مَنْ عَرَفتَ ومَنْ لَم تَعرِفْ».

(طعام دادن و سلام گفتن به آشنا و بيگانه).

پس سلام دادن بر مسلمان آشنا و بيگانه، يکي ديگر از رهنمودهاي نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- مي‌باشد. بعضي از سلف مي‌گويند: متأخرين، فقط به افراد آشنا، سلام مي‌دهند و اين، يکي از نشانه‌هاي قيامت، به شمار مي‌رود.

لذا بر مسلمان لازم است که سنت سلام گفتن را گسترش دهد و به جز اهل کتاب، مشرکين و بت‌پرستان، به همه افراد مسلمان آشنا و بيگانه، سلام بدهد. زيرا در حديث فوق و ساير احاديثي که حقوق انسان‌ها را بر يکديگر بيان مي‌کند، مسلمانان، مدنظر هستند. در نتيجه، اگر انسان، در جوامع اسلامي، زندگي مي‌کند، بايد به هر کسي که با وي، روبرو مي‌شود، سلام بگويد چه دوست و آشنا و خويشاوند باشد چه بيگانه.

يکي از اموري که در جوامع ما مشاهده مي‌گردد اينست که ما فقط به افراد آشنا، سلام مي‌دهيم و از سلام دادن به بيگانگان، خودداري مي‌کنيم. در حالي که اين کار، يکي از عادات جاهليت است و از سنت رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- بدور مي‌باشد.

 

بازدید : 288 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

برپا ایستادن  ( قیام کردن )

 

 بر نمازگزار واجب است که ايستاده نماز بخواند, زيرا قيام رکن نماز است به دلیل اینکه خداوند می فرماید :

 (وَقُومُوا لِلَّـهِ قَانِتِين )( 238 بقره )  یعنی : «فروتنانه برای خدا (در نماز) بایستید».

 

 

 و اما برای افراد زیر استثناء وجود دارد و می توانند نشته یا سواره نماز بگذارند : 

 

1 - کسی که نمازخوف در حالت جنگ می خواند برای وی جایز است سواره نماز بخواند به دلیل اینکه خداوند می فرماید : 

 

حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَقُومُوا لِلَّـهِ قَانِتِينَ﴿٢٣٨ فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا ۖ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّـهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ ﴿٢٣٩﴾  

    در انجام نمازها و (به ویژه) نماز میانه (یعنی عصر، کوشا باشید و) محافظت ورزید و فروتنانه برای خدا بپا خیزید (و با خشوع و خضوع، در برابر دیدگان خود،  هیبت و عظمت خدا را مجسّم دارید). (۲۳۸) و اگر (به خاطر جنگ یا خطر دیگری) ترسیدید (و نتوانستید با خشوع و خضوع لازم به نماز بایستید، نماز را ترک  نکنید، بلکه آن را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید. امّا هنگامی که امنیّت خود را باز یافتید (نماز را به صورت معمولی و به تمام و کمال به جای آورید و) برابر آن  چیزهائی که نمی‌دانستید و خدا به شما آموخت، خدای را یاد کنید (و به عبادت و نیایش بپردازید). (۲۳۹)

 

 

 

2 - بیماری که توانایی ایستادن ندارد ،  در صورتی که توانایی نشستن دارد ،  نشسته نماز بخواند و اگر نه بر پهلو خوابیده نماز بخواند . به دلیل اینکه پیامبر (ص)

می   فرماید  :  عمران ابن حصین روایت می‌کند که: بیماری بواسیر داشتم. از رسول خدا در مورد کیفیت نمازم پرسیدم. فرمود: «صَلِّ قَائِمًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ ( بخاری احمد و ابوداوود ) «ایستاده نماز بگزار، اگر نتوانستی، نشسته، باز اگر نتوانستی بر روی پهلو»

3 -  براي شخصي که نشسته نماز مىخواند جايز نيست که چيزي بر روي زمين بگذارد و بر آن سجده کند, بلکه اشارة سجده‌اش را پايين‌تر از اشارة رکوعش قرار دهد چنانچه ذکر شد. و اين هنگامي است که نتواند مستقيماً پيشاني خود را بر زمين بگذارد     

                                                                                             

 

 

 

بازدید : 174 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (2)

 

((خداوند مرا به سوي شما مبعوث كرد شما گفتيد تو دروغ مي گويي، اما ابوبكر گفت راست مي گويد ومرا با جان ومالش ياري داد)).

پيامبر صلي الله عليه وسلم(1)

ايمان زود هنگام

رهبران واشراف قريش يكي پس از ديگري وپشت سرهم در صحن كعبه جمع مي شدند. زيد بن عمرو بن نفيل در آفتاب نشسته بود وبا تعجب به بت هاي بلندي كه در اين جا و آنجا گذاشته شده بودند نگاه مي كرد. زيد به آئين بت پرستي قانع نبود وبا جديت تلاش مي كرد كه ديني را بپذيرد كه آئين يكتا پرستي باشد، قريش را مي ديد كه شتر وگوسفند و... را براي بت ها سر مي بريدند با خودش فكركرد وگفت: گوسفند را خدا آفريده واز آسمان باران مي باراند وبراي گوسفندان گياه وعلف در زمين مي روياند پس شما چگونه گوسفند را به نام غير از خدا سر مي بريد؟!

زيد هم چنان غرق اين افكار بود كه اميه بن ابي صلت به او نزديك شد وگفت: در چه حالي اي جوينده خير وخوبي؟ زيد گفت كه خوب هستم. اميه پرسيد: آيا چيزي يافتي؟ زيد گفت: نه. اميه گفت: جز آنچه كه خداوند خواسته يا از طرف خداوند باشد. هر ديني روز قيامت سبب هلاكت خواهد بود. اما آيا پيامبري كه منتظرش هستيد از ماست يا از شماست(2).

ابوبكر اين سخن را شنيد وگفت: من قبلا نشنيده بودم كه پيامبري مبعوث مي شود ومردم منتظر آن هستند، بنابر اين نزد ورقه بن نوفل رفتم او بسيار به آسمان نگاه مي كرد وهمواره چيزي زمزمه مي نمود، داستان گفتگوي اميه وزيد را براي او تعريف كردم. ورقه گفت: بله برادر زاده ام، پيامبري كه مردم منتظر او هستند از نظر نسب از اعراب متوسط است من نسب را مي دانم وقوم تو نسب ميانه ومتوسطي در ميان اعراب دارد. ابوبكر به ورقه گفت: عمو! اين پيامبر چه مي گويد؟ ورقه گفت: هرآنچه به او از جانب خدا گفته شود همان را به مردم خواهد گفت، اما ظلم نمي كند و نمي گذارد كه بر او ظلم شود واز اينكه مردم بر يكديگر ستم كنند جلوگيري مي نمايد.

ابوبكر افزود: ((وقتي پيامبر صلي الله عليه وسلم به پيامبري مبعوث شد من به او ايمان آوردم و او را تصديق نمودم))(3).

ابوبكر اسلام آورد و پيامبر صلي الله عليه وسلم در مورد اسلام آوردن ابوبكر فرمود: ((هيچ كسي را به اسلام دعوت ندادم مگر ابتدا در پذيرفتن دعوتم دچار ترديد وشك مي شد به جز ابوبكر، هنگامي كه او را دعوت دادم چهره اش را برنگرداند ودر حقانيت اسلام شك نكرد))(4).

اين چنين ابوبكر رضي الله عنه خيلي زود از جاهليت به اسلام روي آورد.

 

بازدید : 203 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

انتقاد سوم مخالفان: قانون دو زن گیری کاری خلاف فطرت است، زنان بشدت از آن متنفرند حتی که دختر  حضرت پیامبر،فاطمه رضی الله عنه، نیز با آن مخالف بود! حتی خود پیامبر صلی الله علیه و سلم از علی رضی الله عنه خواست  اگر زن دوم میگرد، فاطمه را طلاق دهد پس این قانون خلاف فطرت است .


پاسخ ما:
این درست است که زن اول ازدواج دوباره شوهرش را دوست نمیدارد، اما مورد پسند نبودن چیزی دلیل بر درست نبون آن نیست، این سرگردانی بین منفعت شخصی و مصالحه اجتماعی است.
بطور مثال، هیچ مادری دوست ندارد که اقوام مغول و تاتار بر سرزمینش حمله کنند و جنایات تاریخی را تکرار نمایند و هر مادری دوست میدارد که مردان وطنش برای دفاع از وطن بجنگند، اما همین کار را برای  پسر خودش  دوست نمیدارد! و اگر بتواند او را به جایی میفرستد که جنگ نباشد،¬ پس این نه به این معنی است که دفاع از وطن، کاری خلاف فطرت است، آن مادر فقط بین مصلحت شخصی و مصلحت اجتماعی خود سرگردان است،
به همین ترتیب هیچ انسان سالمی نیست که از شوهریابی و صاحب خانه و زندگی و فرزند شدن دختران مجرد  و بیوه زنان، شاد نشود اما  زن اول این شادی را به قیمت دو زنه شدن  شوهرش نمیخواهد و ای کاش راه بهتری میبود! برای دفاع از وطن باید خون داد، راه دیگری نیست، برای خاتمه دادن به بی شوهری زنان باید بعضی از زنان دیگر هوو را بپذیرند!
پس دو زن گیری خلاف فطرت نیست، زیرا خلاف فطرت کاری را گویند که نتیجه آن خوشایند اکثریت نباشد  و این بر این قانون مصداق ندارد.

بازدید : 280 جمعه 16 تیر 1391 نظرات (1)

 در بین ادیان و تمدن های فعلی جهان، تنها تمدن و دینی که به مردان اجازه میدهد تا چند زن همزمان داشته باشند، اسلام است. همین باعث شده تا اسلام تحت شدترین انتقادها قرار گیرد و مسلمانهای خود باخته نیز سعی کرده اند با سخت کردن شرایط چند زن گیری به خیال خود چهره بهتری به اسلام بدهند!!  


ما در چند مقاله سعی میکنیم به انتقادهای دشمنان و دوستان نادان پاسخ دهیم.
در آغاز خطاب به مخالفان و جویندگان حقیقت میگویم که شما  در اینجا چیزهای میخوانید که هرگز قبلا  نخواندید  و شاید این نوشته ها زیربنای تصورات شما را عوض کند، پس شجاعت پذیرش حقایق نو را داشته باشید. و عقاید سابق خود را محور قضاوتتان قرار ندهید
و تقاضای دیگر من این است که تا پایان مقالات با ما باشید، سعی میکنم که همه انتقاد ها را جواب بدهم.

 
انتقاد اول مخالفان: 
این قانون سراسر ظلم به  جنس زن است و بیجهت موجبات آزار زنان  را فراهم میکند، و همانطور که هیج مردی حاضر نیست تا  مرد دیگری را در زندگی  همسرش، با خود شریک کند، هیچ زنی هم حاضر نیست که زن دیگری در شوهرش با او شریک باشد.

پاسخ ما:
اولا: این سخن درست نیست که میگویند چند زن گیری ظلم به زنان است، بلکه  اگر ظلمی باشد، ظلم به بعضی  از زنان است زیرا زن دوم هم یک زن است و کسی او را مجبور نمیکند که همسر دوم شود. اگر ظلم است، خب قبول نکند، اما او با رضایت کامل، زن دوم میشود، پس حتما آن را مفید میبیند، گرنه چرا باید به خودش ظلم کند؟
پس نه فقط ظلم نیست که سود  و عدل هم هست، بنابراین درستر این است که زیاد قضیه را شور نکنید، و نگویید که این قانون به جنس زن ظلم میکند ! در بدترین حالت به بعضی از زنان ظلم میکند و به برخی دیگر سود میرساند.  



بازدید : 201 جمعه 16 تیر 1391 نظرات (0)



1- آن‌ها ‌اهل آتش هستند. پیامبر ص می‌فرماید: «صنفان من أهل النار لم أرهما: قوم معهم سياط كأذناب البقر يضربون بها الناس، ونساء كاسيات عاريات مائلات مميلات، رؤوسهن كأسنمة البخت المائلة، لا يدخلن الجنة، ولا يجدن ريحها، وإنَّ ريحها ليوجد من مسيرة كذا وكذا»(مسلم).

 

«دو گروه جهنمي هستند كه من آنها را نديده‌ام: مردمي كه به دستشان شلاقهايي همانند دم گاو است و مردم را با آن شلاق مي‌زنند، و (گروه دوم) زناني كه با وجود پوشش، لخت و عريانند، ديگران را به سوي خويش متمايل مي‌سازند در حالي كه خودشان نيز به آنها تمايل دارند، موهاي سرشان بسان كوهان خميدة شتر است، آنان هرگز به بهشت وارد نمي‌شوند و هيچگاه بوي بهشت به مشامشان نمي‌رسد، گرچه بوي بهشت در مسافت چنين و چنان يافت مي‌شود».

 

2- در آخرت برهنه و عریانند: پیامبر ص می‌فرماید: «رُبَّ کاسیة في الدنیا عاریة في الآخرة»: یعنی چه بسیار زنانی هستند که در دنیا ظاهراً لباس پوشیده‌اند اما در آخرت عریان خواهند بود. زنانی که لباسهای نازک و تنگ که برجستگی‌ها و بدن آنها مشخص است.

 

3- مبغوض‌ترین بندگان نزد خدا هستند: پیامبر در حدیث می‌فرماید: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ م: أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ: «أَبْغَضُ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ ثَلاثَةٌ: مُلْحِدٌ فِي الْحَرَمِ، وَمُبْتَغٍ فِي

الإِسْلامِ سُنَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ، وَمُطَّلِبُ دَمِ امْرِئ بِغَيْرِ حَقٍّ لِيُهَرِيقَ دَمَهُ». (بخارى:6882).

ابن عباس ميگويد: نبي اکرم (ص) فرمود: «مبغوضترين مردم نزد خداوند سه گروه‌اند: نخست، کساني که در حرم، ستم و الحاد کننددومکسانی که در اسلام بدنبال احياء ارزشهاي دوران جاهليت باشندسوم: کسانیکه به ناحق در صدد کشتن ديگران برآيند».

ومن سنة الجاهلیة التبرج: یکی از سنتها و رسوم جاهلیت تبرج و خودنمایی زنان است. خداوند می‌فرماید: ﭹ ﭺ ﭻ  ﭼ ﭽ(الأحزاب: ٣٣). و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد.

 

بازدید : 143 پنجشنبه 15 تیر 1391 نظرات (0)

 خلـق را تقليـدشان بر باد داد                        اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد                                                                                                                                                                           (مولوي)

 

     اگر تقليد بودي شيوه اي خوب              پيمـبر هـم ره اجـداد رفـت                                                                                                                                                                           (اقبال لاهوري)

 

لازم به تذکر است که بعضي از مذاهب به خاطر تقليد بوجود آمده اند، و در صدر اسلام و همينطور در سه قرن اول که بهترين قرون است، از تقليد خبري نبوده است، و تقليد باعث از بين رفتن عقول مي شود و مردم را گوسفند صفت بار مي آورد.

 شکسپير مي گويد: از تيزترين چاقو هم اگر استفاده نشود کند مي گردد. در مورد عقل نيز مردم با تقليد خود آنرا تعطيل کرده اند و در واقع آنرا از کار انداخته اند و براي همين است که هر کس هر چيزي بگويد بدون تحقيق مي پذيرند.

 

به يزدان که گر ما خرد داشتيم             کجا اين سر انجام بد داشتيم

(فردوسي)

انسان مي بايست خود طريقه انديشيدن را ياد بگيرد و به قول معروف: من شيفته استادي هستم كه انديشيدن را به من بياموزد نه انديشه ها را.

خداوند نيز کافران را در بي عقلي به چهارپايان تشبيه مي کند و حتي بدتر از چهارپايان، در سوره فرقان آيه44 اين چنين آمده:

﴿ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ ۚ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ ۖبَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا  ﴾.

«يا پنداري که اکثر اين کافران (حرفي) مي شنوند يا (فکر و) تعقلي دارند اينان در (بي عقلي) بس مانند چهارپايانند بلکه (نادان و) گمراه تر».

و در سوره اعراف/179 آمده:

﴿ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَـٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ  ﴾.

«و به راستي بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريده ايم (چراکه) دلهايي دارند که با آن در نمي يابند، و ديدگاني دارند که با آن نمي بينند، و گوشهايي دارند که با آن نمي شنوند، اينان همچون چارپايانند، بلکه گمراه تر، اينان غافلانند».

در آيات ديگر قرآن نيز مرتب سفارش به تعقل و تدبر شده است و تقليد قدرت تعقل را از بين خواهد برد.

البته ائمه اربعه خودشان به تقلید از آنها اعتقاد ندارند و بلکه حتی اینکار را نکوهش می کنند و تقلید چیزی است که مردم ما آن را باب کرده اند و گرنه چیزی نیست که مثل بقیه مذاهب دیگر آنچنان فراگیر شده باشد و یا ریشه دوانده باشد .

 

 

بازدید : 130 چهارشنبه 10 خرداد 1391 نظرات (2)


به فاصلة سه مایل از مکه مکرمه غاری وجود دارد که به آن «غار حراء» می‌گویند، آن حضرت ماه‌ها در آنجا بسر می‌برد و خدا را عبادت می‌کرد و در جهان هستی، اندیشه و تفکر می‌نمود. مواد خوراکی را با خود به آنجا می‌برد و چون تمام می‌شدند، دوباره به خانه بازگشته غذای مورد نیاز را فراهم می‌ساخت و مشغول عبادت و تفکر می‌شد. در «صحیح بخاری» مذکور است که آن حضرت به غار «حرا» تشریف برده، «تحنّث» عبادت می‌کرد. نوعیت این عبادت آن حضرت  در عینی شرح صحیح بخاری مذکور است:

«قيل: ما كان صفة تعبده؟ اجيب بان ذلك كان بالتفكر والاعتبار».

«این سؤال پیش آمد که نوعیت عبادت آن حضرت چه بود؟ در پاسخ گفته شده که تفکر و عبرت‌پذیری بوده است».

این همان عبادتی بود که جد ایشان ابراهیم (ع) قبل از نبوت انجام می‌داد، و هنگامی که ستارگان، ماه و خورشید را مشاهده کرد، در شک و تردید قرار گرفت؛ ولی چون همگی از نظرها غایب شدند، ناگهان فریاد برآورد:

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَـٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴿الأنعام: ٧٦﴾ 

«من چیزهای فناشونده را دوست ندارم... من رخم را به سوی آن ذاتی می‌کنم که آسمان‌ها و زمین را آفرید».

یکی از مورخان غربی چگونگی عبادت آن حضرت(ص) را چنین بیان می‌کند: «در هرجا چه در سفر و چه در حضر، در دل محمد هزاران سؤال پیدا می‌شد» من چه هستم؟ این عالم نامتناهی چیست؟ نبوت یعنی چه؟ من به چه چیزهایی عقیده و باور داشته باشم؟ آیا تخته سنگ‌های کوه حرا، قله‌های سر به فلک کشیدة کوه طور، ویرانه‌ها و میادین، کسی به این سؤالات پاسخ داده؟ خیر، هرگز! بلکه گنبد گردان، گردش شب و روز، ستارگان درخشان، ابرهای باران زا، و... کسی به این سؤال‌ها پاسخ نداده است».(1)



بازدید : 271 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

از کجا آمده ایم --- بهره چه آمده ایم --- به کجا میی رویم

این جمله و عباراتی شبیه به این آدمی را به تفکر می اندازد که راستی که سر منشا خلقت آدمی کجاست و ... با کمی تفکر در می یابیم باید کسی باشد که همه این کائنات را خلق کرده باشد و انسان را آفریده باشد و نظمی را میان آنها پدیدار کرده باشد .نمی شود که این عالم که سرو ته آن هنوز برای انسان مجهول است همینطوری به وجود آمده باشد. در قرآن اگر جستجو کرده باشیم به خلقت انسان بارها اشاره شده است ما خدمت یکی از آیات الهی می رویم تا درباره آن صحبت کنیم . آیه 30 سوره بقره همان آیه است که خداوند می فرماید میخواهم یک خلیفه و جانشین در روی زمین خلق کنم وقتی که ملائکة  این موضوع را شنیدند از الله سبحانه و تعالی می پرسند چرا کسی را خلق می کنی که خونها می ریزد و در زمین فساد به پا می کند سبحان الله به اینجا که می رسیم خداوند از این بشر حقیر و ناچیز دفاع می کند و می فرماید من می دانم و شما نمیدانید براستی خداوند در وجود آدمی چه چیز را دیده بود که او را آفرید و از او دفاع کرد و کار حتی به جایی رسید که ابلیس این ملائکه مقرب درگاه الهی را به خاطر تعظیم نکردن و احترام نگداشتن به آدم از خود راند و برای همیشه از رحمت خداوندی محروم گردید . شاید جای سوالاتی دیگر هم باشد که آیا ما لیاقت این را داریم که الله سبحانه و تعالی اینطوری از ما دفاع کند ؟؟؟ اگر لیاقت داریم آیا توانسته ایم در برابر نعمتهای بی شمار او سر تعظیم فرود آوریم و او را شکر و سپاس گوییم !!! اصلا آیا به این چنین اموری فکر می کنیم که آنها را انجام دهیم یا نه ؟؟؟ هر چیزی را اگر به ریشه اش برگردانی برای آن خالص و ناب می شود اگر اشاره ای به ریشه خودمان و خلقت خودمان بکنیم شاید بهتر بتوانیم خود را ، خدایمان را ، جهانمان اطرافمان را ، ارتباط با دیگران را و حتی نحوه زندگی کردنمان را بشناسیم و به سبب  آن بتوانیم زندگی ایده آل داشته باشیم تا خدا نیز از ما راضی و خشنود شود . آیات 30 تا 39 سوره بقره به خلقت آدمی و بحث های پیذامون آن پرداخته است می خواهیم تفسیرآیه 30 را برای شما عزیزان بیان کنیم که حاوی نکات جالب توجهی هست  ابتدا متن آیه سپس ترجمه آیه ودر آخر تفسیر آیه را می آوریم :  

 

بازدید : 170 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

مدیریت سایت سیمای اسلام خوشحال است از اینکه توانسته است امکاناتی را به  اعضای سایت ارائه نماید تا مطالب خود را ارائه و با نام خود در انجمن سایت ثبت کنند . اما این بار تصمیم گرفته ایم که مژده ای دیگر به اعضاء محترم سایت بدهیم و آن اینکه بهترین مطالب خود را می توانند به مدیریت سایت معرفی کنند و مطالب خود را با نام خودشان  در صفحه اصلی سایت قرار دهیم از آنجاییکه این امکان قبلا غیر فعال بود از این پس بعد از وارد شدن به حساب کاربری خود در سایت به منوی کاربری خود رفته و گزینه ارسال مطلب جدید را کلیک و سپس گزینه مطلب جدید را کلیک کنید .

بازدید : 147 یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

مرارت ها و سختی هایی که این روزها امت اسلام با آن رو به رو است به جای اشک، خون را در چشمان جاری می سازد.

بر هر نقطه ای از جهان که انگشت بگذارید، در فلسطین، افغانستان، چچن و هر جای دنیا شاهد جراحات مسلمانان خواهید بود. این جراحات به مثابه شوکی الکتریکی است که بار دیگر هوشیاری را به جسم بی جان امت باز می گرداند. گویی تاریخ دوباره تکرار می شود و رسول الله (ص) در چهارده قرن پیش در بازارهای حجاج می گردد و بانگ بر می آورد آیا کسی است که مرا یاری کند تا پیغام پروردگارم را برسانم و با این کار بهشت را از آن خود کند؟
این ندای اسلام است که در همه جای فلسطین به گوش می رسد که مردم این دیار فریاد می زنند چه کسی ما را پشتیبانی می کند و یاری می رساند تا بهشت را از آن خود کند؟
از این رو مشاهده می کنیم که در سایه وجود این دردها و جراحاتی که به جسم امت اسلام وارد آمده است مسلمانان با وجود اختلافاتی که با هم دارند به یکدیگر یاری می رسانند. برادران عزیزم، همه ى ما مانند یک تن واحد هستیم که اگر عضوی از آن به درد آمد سایر اعضا نیز آرام و قرار نخواهند داشت. وحدت و انس و الفت مسلمانان موجب قدرت، و تفرقه و پراکندگی آنها نشانه ضعف آنهاست. انسان اگر تنها باشد به حساب نمی آید در حالی که با وجود همنوعانش وجودش معنادار می شود. یکی از بزرگ ترین دلایل پیروزهایی که الله تبارک و تعالی نصیب سلف صالح کرد پس از ایمان به پروردگار و پیروی از رسول الله (ص) این یکدلی آنها بر راه حق، پرهیز از تفرقه و اختلافاتی بود که بین آنها رخ می داد، از این رو مشاهده می کنیم که اخوت و محبتی که بین آنها وجود داشت هنوز سرمشق تمامی کسانی است که می خواهند معنای حقیقی اخوت را که برهیچ منفعت فانی دنیوی استوار نمی شود، پی بگیرند. خداوند متعال نیز در آیه "انما المومنون اخوة" بر این تأکید کرده است. از این رو اگر مشاهده کردی که فرد با ایمانی برادری دینی ندارد بدان که ایمانش ناقص است و اگر دیدی که دوستانش را از بین افراد بی ایمان انتخاب کرده است بدان که این دوستان بر اساس منافع دنیوی انتخاب شده اند. بنابر این بیایید معنای واقعی اخوت و برادری را همچون سلف صالح در زندگی خود به کار ببریم. با ما همراه شوید تا صفحه جدیدی از همبستگی و وحدت در راه حق را که برای همان هدف زنده هستیم، ایجاد کنیم و به خاطر حق به امتی تبدیل شویم که تنه در برابر هر دشمنی که در برابر اسلام و مسلمانان در هر جای دنیا قد علم می کنند بایستد. بدین گونه مجد و عزت اسلام به آن باز می گردد و پرچم لا اله الا الله برافراشته می شود. خداوند متعال فرموده است:"بهترین امتی بودید که در بین مردم برانگیخته شدید". پس ای بهترین امت جهان، به سوی خدا روى بياوريد و به ریسمان الهی چنگ زنید و بار دیگر باز گردید

بازدید : 397 شنبه 16 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

عبادت خداوند بر سه اصل و اساس استوار است: محبت و ترس و رجاء (اميد)

 

و علماء اين سه اصل را مانند پرنده اى ميدانند كه سر آن محبت است، و دو بالش مانند ترس و رجا (اميد) است، پس اگر محبت در عبادت خداوند در كار نباشد، عبادت باطل است، مانند پرنده ى بدون سر، و اگر ترس و اميدش به خداوند برابر نباشد، مانند پرنده پر و بال شكسته است كه هر بالى كه شكسته باشد به همانطرف كشيده خواهد شد و توازنش را از دست ميدهد.

 

و خداوند در اين آيه اين سه اصل را بيان فرموده است:

 

" أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمْ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ" (الإسراء: 57)
«آن‌ كساني‌ كه‌ كافران‌ آنان‌ را مي‌پرستند، خود به‌سوي‌ پروردگارشان‌ تقرب‌ مي‌جويند و به‌ رحمت‌ وي‌ اميدوارند و از عذابش‌ مي‌ترسند چرا كه‌ عذاب‌ پروردگارت‌ همواره‌ در خور پرهيز است‌»

 

و خواستن وسيله طلب كردن عبوديت و محبت خداوند است، و كسى كه محبت خداوند داشته باشد با عمل صالح به او نزديك ميشود و ترس از او سبب ترك مصيتش ميشود.

 

و محبت اصل و اساس اخلاص است و عبارت است از تذلل در برابر خداوند و تعظيم او، و ترس واقعى از خداوند اينست كه بنده را از ارتكاب محرمات و گناه باز دارد، و رجاء (اميد) به خداوند آن است كه اگر عبادت خداوند را انجام دهد اميد آن داشته باشد كه خداوند از او قبول ميكند و پاداشش دهد، و اگر گناه كند و توبه كند، اميد آن داشته باشد كه خداوند توبه اش را ميپذيرد و او را ميبخشد، و علماء اجماع كرده اند كه رجاء بدون عمل مفيد نيست، و اگر كسى طاعت خداوند نكند و كارهاى نيك انجام ندهد و سپس به خداوند اميد داشته باشد كه او را زير رحمت خويش قرار دهد و يا اينكه او را ببخشد، به اين آرزو و غرور و سفاهت ميگويند و منفعتى براى او نخواهد داشت، و رجاء و اميد داشتن به خداوند مانند كسى است كه مثلا دانه اى بكارد و اسباب رويش آنرا فراهم سازد و سپس به خداوند اميد داشته باشد كه رشد كند و ثمر دهد، ولى آرزو وغرور داشتن مانند كسى است كه بدون كاشت بخواهد درو كند و محصول بر آورد كند كه هرگز نخواهد كرد.

بازدید : 157 شنبه 16 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

با سلام 

دوستانی که در وبلاگ عضو شده اند برای ارسال مطلب ابتدا  با وارد شدن به حساب خود می بایست به انجمن وبلاگ رفته و  در  بخش یا تالار مورد نظر گزینه مبحث تازه را کلیک کنند . 

بازدید : 202 چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

ايمان در لغت به معني تصديق كردن و اقرار كردن است و در شرع به معني اعتقاد داشتن با ‏قلب و اقرار كردن با زبان و عمل نمودن با اعضا و جوارح مي باشد.‏

 

اركان ايمان شش تا هستند و دليل بر آن اين فرموده الله تعالي مي‌باشد:{لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا ‏وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ} ‏بقره 177‏

 

يعني:«نيكي اين نيست كه روي خود را به سوي مشرق و مغرب كنيد بلكه نيكي اين است كه به ‏الله، روز آخرت، ملائكه، كتابها و پيامبران ايمان داشته باشيد». و از سنت حديث جبريل است ‏كه از پيامبر ج سؤال مي كند و مي گويد:«أخبرني عَنْ الْإِيمَانِ قَالَ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ ‏وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ قَالَ صَدَقْتَ.» متفق عليه :بخاري (50) ومسلم ‏‏(8).‏

 

‏ «مرا از ايمان خبر ده، ايشان فرمودند: ايمان عبارت است از اين كه ايمان بياوري به يگانگي ‏خدا، به ملائكه، به پيامـبران، به روز قيامت، به سرنوشت؛ (يعني تقدير)، و ايمان بياوري به ‏خير و شر آن. گفت: راست گفتي».‏

حال در اسلام مسلمان کسي است که ارکان اسلام را در خود جاري مي سازد يعني شهادتين بر ‏زبان مي آورد و نماز و روزه و بقيه ارکان و احکام اسلام را انجام مي دهدف چنين شخصي ‏مسلمان است، پس ظاهر شخصي که چنين باشد دليل بر مسلمان بودن وي است ولي حتما باعث ‏نجات شخص از آتش جهنم نيست، زيرا ممکن است شخص در ظاهر به ارکان اسلام پايبند ‏باشد ولي در قلب به اسلام يا يکي از ارکان ايمان باور نداشته باشد( يعني منافق باشد)! ولي ‏مومن کسي است که علاوه بر انجام ارکان اسلام به مقتضاي آن نيز اعتقاد راسخ و قاطع دارد و ‏بر خلاف منافق در ظاهر و باطن به اسلام و مباني آن معتقد و پايبند است.‏

بازدید : 167 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

اسلام در لغت به معني تسليم، اطاعت و فرمانبري ‏است.‏

و در شرع به معني تسليم الله شدن به تنهايي و اطاعت و فرمابرداري از او و خالي شدن از ‏‏شرك و عدم دشمني با اهل آن مي باشد. الله تعالي مي فرمايد:{قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي ‏وَمَحْيَايَ ‏وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ*لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ} انعام 162- ‏‏163 ‏

‏«بگو نماز، قرباني، زندگي و مرگم براي الله پرورگار عالميان است براي او شريكي نيست و ‏‏به آن امر شده ام و من نخستين مسلمانم» و مي فرمايد:{وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ ‏مِنْهُ ‏وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ} انعام 85 «هركس غير از اسلام ديني قبول كند از او هرگز ‏‏پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيانمندان است».‏

 

اركان اسلام آنگونه كه رسول الله صلي الله عليه وسلم  بيان مي كند پنج تا هستند. در حديث ‏عبدالله بن عمر  آمده كه رسول الله (ص) مي فرمايد: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا ‏اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَصَوْمِ رَمَضَانَ وَحَجِّ الْبَيْتِ» صحيح بخاري ‏‏(8) ، وصحيح مسلم  (16) .‏

‏ «اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نخست، گواهي دادن براينكه خداوند، يكي است و جز او، ‏معبود برحقي وجود ندارد و محمد(ص) رسول خداست. دوم: اقامة نماز، سوم: دادن زكات، ‏چهارم: روزه گرفتن ماه مبارك رمضان ، پنجم: اداي حج». حديث جبريل نيز كه پيشتر گذشت ‏بر آن دلالت دارد كه در آن آمده:«يا محمد! أَخْبِرْنِي عَنْ الْإِسْلَامِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ ‏وَسَلَّمَ الْإِسْلَامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَتُقِيمَ الصَّلَاةَ ‏وَتُؤْتِيَ الزَّكَاةَ وَتَصُومَ رَمَضَانَ وَتَحُجَّ الْبَيْتَ إِنْ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلًا.قال: صَدَقْتَ» تقدم متفق عليه : ‏صحيح بخاري (8) ، وصحيح مسلم (8) .‏

‏« اي محمد! مرا از اسلام خبر ده. پيامبر ج در پاسخ فرمود: اسلام عبارت است از اين كه ‏گواهي دهي و يقين داشته باشي، معبودي به حق جز خداي يكتا نيست، و آن كه محمد فرستاده ‏خداست، و نماز برپا داري، و زكات بدهي، و روزه رمضان بگيري، و اگر توانايي بدني و مالي ‏و توشه راه و وسيله اي براي سفر داشته باشي حج خانه خـدا را انجام دهي. گفت: راست گفتي».‏

بازدید : 753 سه شنبه 16 اسفند 1390 نظرات (0)

طريقه وضو پيامبر صلى الله عليه و سلم را حضرت عثمان رضي الله عنه اين چنين توصيف ميکند:

از حمران مولاي عثمان روايت است که عثمان بن عفان براي وضو گرفتن، آب درخواست کرد و وضو گرفت. ابتدا دستهايش را سه بار شست، سپس مضمضه کرد بعد از آن آب را در بيني‌اش کرد، آنگاه صورتش را سه بار شست بعد از آن دست راست را با آرنجش سه بار شست، سپس دست چپ را، مانند دست راستش شست، به دنبال ان سرش را مسح کرد و بعداً پاي راستش را با قوزکش سه بار شست و پاي چپش را هم مانند پاي راستش شست. سپس گفت پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم را ديدم که به اين روش وضو گرفت و فرمود : (من توضأ نحو وضوئي هذا ثم قام فرکع رکعتين لايحدث فيهما نفسه غفرله ما تقدم من ذنبه) «هرکس اين چنين وضو بگيرد و با حضور قلب دو رکعت نماز بخواند گناهان (صغيره) گذشته او بخشيده مي‌شود».ابن شهاب مي‌گويد : علماي ما مي‌گفتند اين وضو کاملترين وضو براي نماز است.  (صحیح بخاری ح 155 )( صحیح مسلم  ح 331 )


اينبود طريقه وضو در سنت پيامبر صلى الله عليه و سلم بطور خلاصه، اما در قرآن نيز اركان وضو ذكر شده اند ولى شرح آن در سنت پيامبر صلى الله عليه و سلم ميباشد همانطور كه بالا ذكر شد.

خداوند در قرآن ميفرمايد:

يا أيها الذين آمنوا إذا قمتم إلى الصلاة فاغسلوا وجوهكم وأيديكم إلى المرافق وامسحوا برؤوسكم وأرجلكم إلى الكعبين (المائدة: 6)

يعنى: "اى مؤمنان، هنگامى كه براى نماز بپا خواستيد، صورتها و دستهاى خود را همراه با آرنجها بشوئيد، و سرهاى خود را مسح كنيد، و پاهاى خود را همراه با قوزکهاى آنها بشوئيد.

پس در اينجا به شستن صورت، شستن دو دست تا آرنج، مسح سر و شستن پاها اشاره شده است.                                                                                                                                                                                                                                                  16 / 3 / 91  ساعت  24 : 14

بازدید : 138 سه شنبه 16 اسفند 1390 نظرات (0)

 

 

اي مسلمان! هر گاه براي نماز برخاستي, در هر جا که هستي, در نمازهاي فرض و سنت بسوي کعبه روي آور, و رو کردن بسوي قبله رکني از ارکان نماز است که بدون بجاي آوردن اين رکن نماز درست نخواهد بود.

هر گاه رسول الله (ص) قصد گزاردن نماز واجب یا نافله ( مستحب ) را داشت رو به قبله می ایستاد و به شخصی که نمازش را درست نمی گذارد امر کرد که «إذَا قُمْت إلَى الصَّلَاةِ فَأَسْبِغْ الْوُضُوءَ، ثُمَّ اسْتَقْبِلْ الْقِبْلَةَ، فَكَبِّرْ» ( صحیح بخاری ح 5782 )( صحیح مسلم ح 602 )

هر گاه خواستی به نماز برخیزی وضو را کامل بگیر سپس رو به قبله بایست و تکبیر بگو .

1 -  در ميدان جنگ و ترس, رو به قبله نمودن ساقط مىگردد و جایز است که پشت به قبله نماز بخوانی .

2 -  هچنين (رو کردن به قبله) از کسي که توانايي آنرا نداشته باشد مثل: بيمار، و کسي که سوار بر کشتي, ماشين و يا هواپيما است و بيم آن مىرود که وقت نمازش فوت گردد, ساقط مىشود.

3 -  کسي که سوار يا مسافر در ماشين بود و نماز نفل يا وتر مىخواند رو به قبله ايستادن از وي ساقط مىگردد. ولي هنگام تکبير اول رو به قبله نمايد مستحب است, سپس به هر سمتي که مسيرش هست, برود بلا مانع است.

4 -  هر کسي که کعبه (بيت الله) را مىبيند بر وي واجب است که بسوي آن رخ نمايد و اما اگر کعبه را نمىبيند رو کردن به جهت آن کافي است.

 

در حالت کلی و عمومی به غیر از استثنائات بالا واجب است رو به قبله نماز خواند و یا اگر دقیقا نتوانست قبله را پیدا کند طبق گفته رسول الله (ص) بین شرق و غرب نماز بخواند «مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ قِبْلَةٌ» «ما بین مشرق و مغرب قبله است». (سنن ترمذی ح 314 ) ( مستدرک صحیحین حاکم  ح 741 )

 

16 / 3 /91     ساعت :     13:26

 
بازدید : 141 دوشنبه 15 اسفند 1390 نظرات (0)

 

قبل از اینکه شروع به نماز بکنیم دانستن این نکات ضروری و لازم است :


1 - رکن : چیزی است که عدم وجود آن باعث بطلان نماز یا هر چیز دیگر می شود . مانند سجده در نماز که رکن است وانجام ندادن آن باعث باطل شدن نماز می شود .


2 - واجب : امر به واجب بودن در قرآن و سنت ثابت شده است انجام دهنده واجب ثواب و پاداش می برد و کسی که آن را انجام نمی دهد سزاوار عذاب خواهد بود مگر اینکه عذز داشته باشد.


3 - مستحب : کارهایی هستند که پیامبر دائم بر انجام دادن آنها  مواظبت داشته و به آنها عمل بوده است اما بر واجب بودن آنها دستوری نداده است انجام دهنده آن پاداش و ثواب می برد و کسی که آن را انجام ندهد دچار عذاب و سرزنش نمی شود .

بازدید : 188 یکشنبه 14 اسفند 1390 نظرات (0)

 

بهتر آن است که تمام یا برخی از سخنان ائمه را در این باره که در دسترس ما قرار گرفته‌اند، دراینجا ذکر کنیم. شاید که در آن عبرت یا تذکری باشد برای آنان که کورکورانه از ائمه و دیگرانی که خیلی پایین‌تر از آناند تقلید می‌کنند. و به مذاهب و سخنانشان طوری تمسک می‌جویند که گویی از آسمان نازل شده در حالی که خدای متعال می‌فرماید:

﴿ اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ ۗ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ  ﴾ (اعراف/ 3).

«از چیزی پیروی کنید که از سوی پروردگارتان برشما نازل گشته است و غیر از خدا از اولیای دیگر پیروی مکنید، اما کمتر پند می‌گیرید».

   الف : امام ابو حنیفه 

<!--[if !supportLists]-->1-     <!--[endif]-->«إذا صح الحديث فهو مذهبی»   «اگرحدیث، صحیح باشد، همان مذهب من است».(1)

2-     «لا يحل لأحد أن يأخذ بقولنا مالم يعلم من أين أخذناه».  «برای هیچ‌کسی جایز نیست که سخن ما را چنانچه نداند از کجا گرفته‌ایم بپذیرد». (2)

3-     إذا قلت قولا يخالف کتاب الله تعالى وخبر الرسول فاترکوا قولي   «هر گاه سخنی گفتم که مخالف کتاب خدا و حدیث پیامبر بود سخن مرا ترک کنید».(3)

 

ب :  امام مالک 

1-   إنما أنا بشر أخطیء وأصيب فانظروا في رأيی، فکل ما وافق الکتاب والسنة فخذوه وکل ما لم يوافق الکتاب والسنة فاترکوه» «همانا من انسانم، مرتکب خطا می‌شوم و درست هم می‌گویم، در رأی و نظرم بنگرید؛ اگر با کتاب و سنت موافق بود آن را بپذیرید وگرنه، ترکش کنید».(4)

2-   «ليس أحد بعد النبی ص إلا ويؤخذ من قوله ويترک إلا النبی ص».«غیر از پیامبر سخنان همة افراد دیگر قابل پذیرش و یا رد است، اما قول پیامبر همه‌اش باید پذیرفته شود».(5)


ج : امام شافعی

1-   «ما من أحد إلا وتذهب عليه سنة لرسول‌الله ص وتعزب عنه، فمهما قلت من قول أو أصلت من أصل فيه عن رسول‌اللهصخلاف ما قلت، فالقول ما قال رسول الله صوهو قولي» «قطعاً برای هر کسی پیش می‌آید که سنتی از پیامبر خداص را فراموش کند یا از او پنهان بماند. هر گاه سخنی را گفته یا اصلی را نشان داده باشم که در رابطه با آن از رسول خدا خلافش نقل شده باشد قول، قول رسول خداست و همان گفتة من نیز هست». (6)

2-   «أجمع المسلمون علی أن من استبان له سنة عن رسول الله ص  لم يحل له أن يدعها لقول أحد». «مسلمانان در این مورد اتفاق نظر دارند که اگر برای شخصی سنتی از سنن رسول خدا روشن و ثابت شد جایز نیست که سنت وی را به خاطر گفته کسی رها سازد».(7)

3-   «إذا وجدتم في کتابي خلاف سنة رسول الله ص فقولوا بسنة رسول‌الله ودعوا ما قلت» وفي رواية فاتبعوها ولا تلتفتوا إلى قول أحد» «اگر در کتابم چیزی خلاف سنت رسول خدا یافتید سنت وی را بگیرید و گفتة مرا رها کنید. در روایتی دیگر چنین آمده پس از آن پیروی کنید و به گفتة هیچ‌کس اعتنا نکنید».(8)

4-   «إذا صح الحديث فهو مذهبي» «اگر حدیث صحیح باشد، پس مذهب من همان است».(9)

5-   «کل ما قلت فکان عن النبی ص خلاف قولي مما يصح، فحديث النبی أولى فلا تقلدونی» «هر آنچه را که گفته‌ام چنانچه سخن پیامبرخلاف گفته‌ام بود، حدیث پیامبر سزاوارتر است و از من تقلید نکنید».(10)

6-   «کل حديث عن النبی ص فهو قولي وإن لم تسمعوه مني»«هر حدیثی که از پیامبر نقل شود نظر من نیز هست ولو آن را از خود من نشنیده باشید».(11)

 

د : امام احمد بن حنبل

1-   «لا تقلدني، ولا تقلد مالکا ولا الشافعی ولا الأوزاعی ولا الثوری وخذ من حيث أخذوا» «از من تقلید مکن، همچنین از مالک، شافعی، اوزاعی و ثوری نیز تقلید مکن؛ آنچه را از (پیامبر و یارانش رسیده) بگیر».(12)

2 - همچنین گفته است: «الاتباع أن يتبع الرجل ماجاء عن النبی ص وعن أصحابه ثم هو من بعد التابعين مخير» «تبعیت آن است که شخص آنچه را که از پیامبر و اصحابش آمده بگیرد؛ آن گاه وی پس از تابعین صاحب اختیار است».(13)

3-   «من رد حديث رسول الله ص فهو علی شفا هلکة» «هر آن که حدیث رسول خدا را نپذیرد، در پرتگاه هلاکت است».(14)

 

سخنانی که آمد اقوال ائمه بود در باب تمسک به حدیث صحیح و نهی از تقلید کورکورانه و بدون بصیرت از ایشان، [خداوند از آنان خشنود باد] آنان این مهم را کاملاً توضیح داده و آشکار ساخته‌اند؛ به گونه‌ای که اصلاً جای جدل و تأویل نیست. بنابراین تمسک به حدیثی که صحتش به ثبوت رسیده واجب است؛ گر چه با بعضی از اقوال ائمه مذاهب ناسازگار باشد.

پس بیایید اسلام را با قرآن و سنت مقایسه کنیم و دینمان را به آنها برگردانیم و در این وسط اگر چیزی با مذهبمان در تعارض بود طبق سخنان امام مذهبمان قول آنها را ترک گفته و اسلام صحیح را برگزینیم.

13 / 3 / 91

ساعت 8 بعدازظهر

 




منابع :

1 - این سخن را ابن عابدین در «الحاشیة» (1/ 63) و نیز در «رسم المفتی» (1/4) از «مجموعه رسائل ابن عابدین» و شیخ صالح فلانی در «ایقاظ الهمم»(ص62) و دیگران آورده اند

2 - ابن عبدالبر در «الانتقاء فی فضائل الثلاثة الفقهاء (ص 145) و ابن قیم در کتاب «اعلام الموقعین» (صص 2/309) و ابن عابدین در حاشیه‌اش بر «البحر الرائق (6/293) و در «رسم المفتی» (ص 29 و 32) و شعرانی در«المیزان» (1/55) آن را  نقل کرده اند

<!--[if !supportFootnotes]-->[3]<!--[endif]-->- فلانی در «الایقاظ» (ص 50) این سخن را آورده و به امام محمد نسبت داده است سپس می‌گوید: چون مجتهد خود صاحب رأی است این سخن و سخنانی چون این در خطاب به مجتهد نیست، بلکه در حق مقلد گفته شده است.

[4]- ابن عبدالبر در«الجامع» (2/32) روایت کرده است. ابن حزم نیز در «اصول الأحکام» (6/ 149) آن را از وی روایت نموده و فلانی نیز (ص 72).

5 - انتساب این سخن به مالک نزد متأخران مشهور است و ابن عبدالهادی در ارشاد السالک» (227/1) آن را از وی صحیح دانسته و ابن عبدالبر در «الجامع» (2/ 91) و ابن حزم در «اصول الأحکام» (6/ 145 و 179) از قول حکم بن عتیبه و مجاهد آن را روایت کرده و تقی الدین سبکی در «الفتاوی» (1/148) از زبان ابن عباس نقل کرده و از خوبی و زیبایی‌اش دچار شگفتی شده است

<!--[if !supportFootnotes]-->[6]<!--[endif]-->- مقدمة «الجرح والتعدیل» اثر ابن ابی حاتم (ص 31 و 32) که بیهقی آن را به طور کامل در «السنن» (1/81) روایت کرده.

<!--[if !supportFootnotes]-->[7]<!--[endif]-->- ابن جزم (6/ 118) گوید: فقهایی که تقلید را رد نموده و هواداران خود را از تقلید نهی می‌کردند، شافعی در این باره جدی‌ترین آنها بود. وی بر پیروی از احادیث صحیح تأکید داشت. از تقلید محض بیزار و متنفر بود، انزجار خود را نیز ابراز می‌داشت. خداوند به او اجر و پاداش فراوان برساند، چرا که منشأ خیر فراوان بود.

<!--[if !supportFootnotes]-->[8]<!--[endif]-->- هروی در «ذم الکلام» (3/47/1) و خطیب در «الاحتجاج بالشافعی» (8/2) و ابن عساکر (15/9/1) و نووی در «المجموع» (1/63) و ابن قیم (2/361) و فلانی (ص 100) روایتش کرده‌اند. روایت دیگری نیز از ابونعیم در «الحلیة» (9/107) و ابن حبان در «صحیحه» (3/284 ـ الإحسان) با ذکر سند صحیح آن آمده است.

<!--[if !supportFootnotes]-->[9]<!--[endif]-->- نووی در منبع سابق و فلانی (ص 107) آن را روایت کرده‌اند. شعرانی (1/ 57) آن را به حاکم و بیهقی نسبت می‌دهد

<!--[if !supportFootnotes]-->[10]<!--[endif]-->- ابن ابی حاتم (ص 93) و ابونعیم و ابن عساکر (15/9/ 2) با سند صحیح آن را ذکر کرده‌اند.

11 - ابن ابی حاتم (ص 93. و 94).

<!--[if !supportFootnotes]-->[12]<!--[endif]-->- فلانی (113) و ابن قیم در «الأعلام» (2/302).

<!--[if !supportFootnotes]-->[13]<!--[endif]-->- ابوداود در «مسائل الإمام احمد» (ص 276 و 277).

14 -  ابن جوزی (ص 182).

 صفةالصلاة النبي ناصر الىين الباني

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 16
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 108
  • بازدید سال : 385
  • بازدید کلی : 32,391
  • کدهای اختصاصی