پيشرفت و برتری امت اسلام، به ميزان وجود افراد نيك و شايسته بستگی دارد؛ آنان الگوي ارزشهاي والا و اخلاق ستوده هستند و براي برپایی عدل، از بين بردن ناهنجاريها و اصلاح فساد در جامعه، تلاش میكنند. اينگونه افراد نيك و صالح، همان كساني هستند كه بار امانتي را كه آسمانها و زمين از پذيرفتن آن خودداري كردند، بر دوش گرفتهاند:
( إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا )[أحزاب:٧٢]
«همانا ما، امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه نمودیم؛ ولی از پذیرش آن خودداری کردند و از آن ترسیدند و انسان، آن را پذیرفت. بیگمان انسان، ستمکار و نادان است.»
منظور از امانت، همان ايمان و تكليف شرعي است كه الله ((جل جلاله آن را به بندگانش سپرده است. پرداختن مال و حقوق بندگان نيز از جملهي آن امانت است و رسولالله صبیان فرمود كه اين امانت، به تدريج برداشته ميشود. در زمان حذيفه t اندكي از آن برداشته شد؛ ولی در زمان ما بيشتر و در زمان آينده بيش از اين برداشته خواهد شد. امام مسلم در صحيح خود از حذيفه(رض) چنين نقل ميكند كه رسولالله صدو حديث براي ما نقل كرد؛ يكي را در زمان خود ديدهام و در انتظار دیدن دومي هستم. رسولالله صفرمود:
«أَنَّ الْأَمَانَةَ نَزَلَتْ فِي جَذْرِ قُلُوبِ الرِّجَالِ ثُمَّ عَلِمُوا مِنْ الْقُرْآنِ ثُمَّ عَلِمُوا مِنْ السُّنَّةِ وَحَدَّثَنَا عَنْ رَفْعِهَا قَالَ يَنَامُ الرَّجُلُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ الْأَمَانَةُ مِنْ قَلْبِهِ فَيَظَلُّ أَثَرُهَا مِثْلَ أَثَرِ الْوَكْتِ ثُمَّ يَنَامُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ فَيَبْقَى أَثَرُهَا مِثْلَ الْمَجْلِ كَجَمْرٍ دَحْرَجْتَهُ عَلَى رِجْلِكَ فَنَفِطَ فَتَرَاهُ مُنْتَبِرًا وَلَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ - ثُمَّ أَخَذَ حَصًى فَدَحْرَجَهُ عَلَى رِجْلِهِ - فَيُصْبِحُ النَّاسُ يَتَبَايَعُونَ فَلَا يَكَادُ أَحَدٌ يُؤَدِّي الْأَمَانَةَ فَيُقَالُ إِنَّ فِي بَنِي فُلَانٍ رَجُلًا أَمِينًا وَيُقَالُ لِلرَّجُلِ مَا أَعْقَلَهُ وَمَا أَظْرَفَهُ وَمَا أَجْلَدَهُ وَمَا فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ وَلَقَدْ أَتَى عَلَيَّ زَمَانٌ وَمَا أُبَالِي أَيَّكُمْ بَايَعْتُ لَئِنْ كَانَ مُسْلِمًا رَدَّهُ عَلَيَّ الْإِسْلَامُ وَإِنْ كَانَ نَصْرَانِيًّا رَدَّهُ عَلَيَّ سَاعِيهِ فَأَمَّا الْيَوْمَ فَمَا كُنْتُ أُبَايِعُ إِلَّا فُلَانًا وَفُلَانًا» مسلم كتاب الايمان باب رفع الأمانة : (1/126)، شماره: (143).
«امانت، در دل مردم فرود آمد. سپس مردم قرآن را فرا گرفتند. بعد از آن، سنت را آموختند. سپس رسولالله صدربارهی رفتن امانت سخن گفت. فرمود: انسان كمي ميخوابد. امانت از دل او برداشته ميشود و اين برداشتن اثر کمی بر جای میگذارد. سپس دوباره میخوابد و مقدار دیگری از امانت برداشته میشود. اینبار اثرش مانند آبلهاي باقي ميماند. همچون دانهاي كه آن را بر روي پايت ميغلطاني. ميبيني كه برجسته شده است اما داخل آن چيز مفيدي نیست. سپس رسولالله صچند سنگريزه برداشت و روي پايش غلطاند و فرمود: مردم معامله ميكنند و هيچكس امانت را بهجاي نميآورد. چنين گفته ميشود: در فلان طايفه يا محله، فرد اميني وجود دارد. حتي دربارهی برخی گفته ميشود: چقدر زيرك است؟ چقدر شوخ است؟ چقدر عاقل است؟ همهی اين صفات را دارد، اما به اندازهی يك دانهی ارزن ايمان ندارد.
حذيفه ( رض) ميگويد: روزگاري را گذراندم و توجه نمیکردم با چه كسي معامله ميكنم. چون مطمئن بودم که طرف حساب من اگر مسلمان است، احکام دين او را وا ميدارد كه حق مرا ادا كند و اگر يهودي و نصراني است، حاكم اسلامي ميتواند حق مرا از وي بگيرد. ولي امروز با شما جرأت معامله كردن را ندارم؛ مگر با فلاني و فلاني.»
منبع : قیامت صغری و علائم قیامت کبری نوشته دکتر عمر سلیمان اشقر